متانویا (رز سفید) به قلم نازنین مرادخانلو
پارت چهل و دوم :
هوف بلندی سر میدم و نگاهم تک ستارهی کم سوی وسط آسمون رو شکار میکنه. ناخودآگاه، صدام رنگ لطافت میگیره:
-اون شبی که رفتم توی قفس؛ تا طرفمو دیدم یک لحظه، دردهایی که خودم و طلا کشیدیم مثل خون روی قرنیههام پاشیده شد! فکر کردم دارم از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
طنین
00وااای این ارشن چرا انقدر خوبه🤣🤣