ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۳۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
دستم رو مشت میکنم و عقب میکشم:
-باشه اصلا هرچی خودت بگی، الان کجا میریم؟ خونه بابام؟
سیبک برآمده گلوش تکون میخوره:
-میریم شکایتت رو بنویسی، خیلی دست دست کردیم. مطمئنا تا الان فهمیدن دخترها از مرز رد ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10عالیه 😍