سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت بیست و سوم :
سالار زیر لب یه صلوات فرستاد. اول فکر کردم به خاطر پیدا شدن سیاوشه، ولی بعد متوجه شدم نگاهش تو آشپزخونه میچرخه!
قلبم با سرعت نور به کارکردنش ادامه داد، دقیقاً میدونستم چه اتفاقی داره میوفته ، ولی نمیدونستم باید چیکار کنم...
- چهطو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00ای جااان😍 بالاخره ازدواج کردن