پارت شصت و ششم :

دهن کجی کرده و با دست اشاره‌ای به خودش و لباس‌هایش نمود.
- معلومه که میخورمت نگاه چیکارم کردی.
شانه‌ای بالا انداختم و وقتی به طرفم آمد با جیغی پشت ننه قرار گرفتم. با اعتراض نگاهی به ننه انداخت.
- مامان. نگاه چیکارم کرده! اینجوری بیدار میکنن آخه؟!
- من که گفتم داره سیل میاد. خودت بیدار نشدی.
دوباره جیغی کشید و به طرفم آمد که به سمت سوگند رفتم و او محکم مچ دستم را گرفت. <

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۵۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • جیم

    00

    خوبه که الان حالشون بهتره 🥲❤️ 🩹

    ۱ سال پیش
  • محدثه کمالی | نویسنده رمان

    🥹❤️💔🧿

    ۱ سال پیش
  • meli

    00

    ....🦕🥲🩸

    ۱ سال پیش
  • محدثه کمالی | نویسنده رمان

    ...... 🫠😅💗

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.