ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت نوزده
زمان ارسال : ۴۴۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
-ببین کم نیاوردم، ببین دووم آوردم! چون معتقدم یه روزی خلاص میشم. یه روزی میرسه که من رنگ خوشی میبینم و از ته دل خوشم یه نفس راحت میکشم. منتظر روزی هستم که از بند رها بشم. هیچی این زندگی تقصیر من نبوده ماهی.
ازش جدا میشم و صورت مقابل صورتش میکشم. جفتمون با چهرهی غمگین و دلی پر به صورت خیس از اشک همدیگه نگاه میکنیم. لبهای لرزونش رو تر میکنه و کف دستش رو روی یه طرف صور
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
زیر پوست شهر خیلی خبرا هست که ما ازش بیخبریم🥺فداتبشم❤️
۱ سال پیشنرگسی
00فک کنم مانی و شیدا قبلاباهم بودن.. قلمت مانا نازنینِ خوش قلبم،بی صبرانه منتظرم به جاهای خوب خوبش برسیم❤️
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربونت برم من🥲❤️میرسیم خوشگلم
۱ سال پیشزهرا
00این طور که معلوم شیدا مانی رامیشناسه بیچاره ماهی دیگه تا کجا باید زجر بکشه
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
خیلی گناه داره🥲
۱ سال پیشنرگس
00چه دنیای بدی چه ادمهای بدی
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
خیلی…
۱ سال پیششفق
10این رمان خیلی زیباست و در عین حال غم انگیز😔🥺
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربونت برم
۱ سال پیشاسرا
00سخت خبلی سخت
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
🥲🥲
۱ سال پیشیلدا
10از این دردناک تر هم هست زندگی ... نازنین جان قلم فوق العادهای دارین طوری که تک تک اون لحظه ها ادم حس می کنه کاش واقعا دنیا پشت دستش را زمین بکوبه و بگه کم آوردم
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
فداتبشم من🥲❤️
۱ سال پیش
آرامش
00چقدر ماهی گناه داره🥺😥 چه آدمایی هستن واقعا🥺هی،کاش ماهی قبل از مرگش یکم فقط یکم شادی تجربه کرده باشه😔 عزیزم قلمت با آدم انگار حرف میزنه مستقیم می ره تو قلب و ذهن و روح آدم ❤️❤️ باش تا ابد برامون🌹❤