پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۳۹۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

*****

خورشید کاملا غروب کرده بود که پس از چند سال بالاخره آمده بود و منتظر ایستاده بود مقابل خانه پدری‌اش تا مادرش در را باز کند. یک چمدان طوسی تمام آن چیزی بود که به همراه داشت. هوا سرد و استخوان سوز بود. تمام دکمه‌های پالتوی بلندش را بسته بو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید