سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و چهل و هفتم
زمان ارسال : ۳۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
بازم فقط نگاهم کرد که ازش فاصله گرفتم و درحالی که به کتاب توی دستم خیره میشدم لب زدم: تو اصلا کتاب خوندن رو دوست داری؟
بعد کتاب کیهان شناسی رو توی دستش گذاشتم و درحالی که از اتاق بیرون میرفتم اضافه کردم: یکمم داستانی بخون؛ مطمئن باش خوشت میاد. از یاشارم عذرخواهی کن؛ اگه خواستی میتونم تو اختلال خوابت هم کمکت کنم.
در و بستم و با نفس عمیقی به سمت اتاقم راه افتادم.
دیگه ن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آرتمیس
00این رمان عالیه
۱۲ ماه پیشستاره
21به خاطر همین چشاش میومدن درد لنز بی صاحاب
۱ سال پیشستاره
30اگه آیدین حرفی از ایاز به مهتاب بزنه یه دستی چیزی خیلی باحال میشه و ایلی بفهمه که آیدین زرنگ تر از این حرفاست
۱ سال پیشآنیسا
13از گوریل خوشم نمیاد😑 نمیدونم چرا ولی حس خوبی بهش ندارممم
۱ سال پیشآمینا
50آخر با توجه با گوریل اگه این ۳تا عاشق دل خسته رو نابود نکرد 🥲🥲🥲
۱ سال پیش
اسرا
00عالیه ممنون بابت اینکه ۵روزپارت داریدمیذارید