مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۴۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
- بکنش صد ژول.
- تنظیمه.
دستگاه را روی قفسه سینه ام گذاشت و فشرد و من کمی از تخت فاصله گرفتم.
- سیلا!
سیاوش دوان دوان به سمتم آمد و شانه هایم را گرفت.
- تو نباید تسلیم بشی. نباید. یک نگاه به پشت شیشه بنداز. مادرت من ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما