سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت هشتم
زمان ارسال : ۱۴۸۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
با صدای غر غر های مادر از فکر به زمان حال پرتاب شدم...
- من اینو می شناسم، رفته یکی شوخی زده به سارا و ساراهم زدتش و الان اینجوری شده! همیشه بهش میگم پریزاد، مواظب خودت باش، قد خرس سن داری، یکمم بذار اون عقلت رشد کنه... اما به کی میگم؟
همان طور هنگ کرده نگاهش می کردم که ناگهانپارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
RAHAII
20چه بوحال!
۴ سال پیشدختر ابلیس
21امممم خب این پارت و هم نمیفرستادید به نظر بهتر بود😑😐
۴ سال پیشدرسا
۱۴ ساله 11رمان خیلی غ عالی امیدوارم باقیش هم همینطور باشه
۴ سال پیشپریناز
145باز پریزاد چه خوله که دلش واسه مدرسه تنگ میشه چه دله خوجسته ای داره
۴ سال پیشزهرا
۱۴ ساله 63اره والا خجسته و رد کرده اگه به من باشه همین حالا ترک تحصیل میکنم
۴ سال پیشهانی
21کاملا با نظرت موافقم عزیزم😅😅😉
۴ سال پیش
ایسان
۱۸ ساله 60عالی