شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۴۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
آراس دستهایش را با دستمال پاک کرد.
- اینجا کلی اسب هست.
دلنیا قاطع گفت: اما اسب خودم نمیشن.
- فردا یه نفر و میفرستم بیارتش.
- خودم...
آراس اخمی کرد و جدی میان حرفش پرید: امکان نداره! فعلا نمیتونی بری.
دل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حنانه
10تازه شروع کردم ولی تااینجا خیلی دوسش دارم