سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۲۴۱ روز پیش
سرگرد با تعجب نگاهی بهش انداخت.
انگار از یه آدم معروف چنین انتظاری نداشت.
سربازه که انگار جالبترین صحنه عمرش رو دیده باشه، با ذوق و شوق نگاه میکرد.
- عروسیتون بود؟
عمو ابرویی بالا انداخت.
- نه بابا عروسی چی، امشب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دریا
۲۲ ساله 00وایییی😂😂😂😂😍🥹