در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت چهل
زمان ارسال : ۴۴۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
گلشن به خاطرهی او که اتفاقا برای فرهاد خیلی هم تلخ بود، خندید. دستش را زیر چانهاش زد و با اشتیاق به دماوند نگاه کرد که قلهاش را برفها در آغوش گرفته بودند. دماوند زیباترین چیزی بود که توی زندگیاش دیده بود و عاشقش شده بود.
موزیکی در کابین م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ن
00خوب