پارت چهل

زمان ارسال : ۴۰۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

گلشن به خاطره‌ی او که اتفاقا برای فرهاد خیلی هم تلخ بود، خندید. دستش را زیر چانه‌اش زد و با اشتیاق به دماوند نگاه کرد که قله‌اش را برف‌ها در آغوش گرفته بودند. دماوند زیباترین چیزی بود که توی زندگی‌اش دیده بود و عاشقش شده بود.

موزیکی در کابین م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید