پارت سی و چهارم :

اخم‌هایم عمیق‌تر شد. عجب بی‌منطقی شده بودم من...!
- صبحانه برای ساعت هشت باید آماده باشه. ناهار برای ساعت دو و شام برای نه شب. برای هر کدوم یک الی دو ساعت قبل باید توی مطبخ آماده باشید.
لب‌هایم از دو طرف کش آمد. نیم نگاهی به من انداخت.
- خانم گفتن علاوه بر کارهای مطبخ، گردگیری هم بر عهده شما ست.
تیر خلاص...! ناخودآگاه بیشتر حرص خوردم. این رفتارهای بچگانه چه بود که از خودم نشان

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.