ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت سی و چهارم :
اخمهایم عمیقتر شد. عجب بیمنطقی شده بودم من...!
- صبحانه برای ساعت هشت باید آماده باشه. ناهار برای ساعت دو و شام برای نه شب. برای هر کدوم یک الی دو ساعت قبل باید توی مطبخ آماده باشید.
لبهایم از دو طرف کش آمد. نیم نگاهی به من انداخت.
- خانم گفتن علاوه بر کارهای مطبخ، گردگیری هم بر عهده شما ست.
تیر خلاص...! ناخودآگاه بیشتر حرص خوردم. این رفتارهای بچگانه چه بود که از خودم نشان