تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت ششم
زمان ارسال : ۴۶۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
لحظهای به گوشهایم بابت شنیدن چنین حرفی شک کردم.
قتل؟! نه، امکان نداشت... امکان نداشت. من همین چند ساعت پیش این دختر را دیده بودم. متحیّر گفتم:
- چی؟! ولی... ولی من دیدمش. همین امروز صبح. ساعت...
مکث کوتاهی کردم و بعد سرآسیمه افزودم:
- ساعت، ساعت ده بود. ده، ده و نیم.
رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم دولتیاری | نویسنده رمان
ممنونم لطف دارید، تشکّر از همراهیتون😍🥰
۱ سال پیشثنا بانو
۳۰ ساله 10چقدر کنجکاو شدم🥺🥺
۱ سال پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
🧡🧡😍
۱ سال پیشآسوده
10تا اینجا هیجان انگیز و جذاب بود
۱ سال پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
خوشحالم اینطوره، ممنون از همراهی و نظرتون 💓
۱ سال پیشاسرا
00عالبه
۱ سال پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
🧡🧡
۱ سال پیشثنا
10خیلی قشنگههه بی صبرانه منتظر بقیه رمان هستیم
۱ سال پیشمریم دولتیاری | نویسنده رمان
خیلی ممنونم از نظر و همراهیتوم عزیزم😍💙
۱ سال پیش
Mohadese
00خیلی قلمتون قویه، و همین طور خیلی قشنگ دارید میرید جلو! 🙂