پارت دویست و سی و یکم

زمان ارسال : ۲۳۲ روز پیش

در اتاق بازجویی به شدت باز شد و به دیوار کنارش خورد.
لاریسا از صدای بلندش از جا پرید.
با تعجب و ترس سرش را برگرداند و استفان را دید.
با عصبانیت به آن دو خیره شده بود.
دندان‌هایش را روی هم سایید و از لای دندان‌های چفت شده‌اش غرید: لاریسا!
دست لاریسا روی سینه‌اش نشست.
صدای در به اندازه‌ای بلند بود که تپش قلبش را بالا برده بود.
روی صندلی نشست و دستی توی موهایش کشید.<

727
380,906 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    ۱۵ ساله 20

    حاجی موهای سرم سفید شد👨 🦳 کی پارت میذاری؟؟؟؟؟😱😱😱😱😱😱😱

    ۷ ماه پیش
  • سمیرا

    ۲۸ ساله 00

    واقعا رمان محشریه اصلا نمیشه پارت بعدی رو پیش بینی کرد

    ۸ ماه پیش
  • دختر شیرازی

    10

    شروع رمان که از دوسال پیش بود نظرا رو میخوندم میگفتم چقدر سخت میگیرین شما خب پارت میزاره، الان دو روزه من پیر شدم تا پارت بعدی بیاد 😂😂♥

    ۸ ماه پیش
  • ریحانه

    30

    من با این رمان پیر شدم اقا لطفا پارتا رو طولانی کن🥺🥺🥺

    ۸ ماه پیش
  • فاطی

    20

    😍😍عاااالییییییی

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید