مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۱۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
در رو تا ته باز کردم و به چارچوب تکیه دادم که از جاش بلند شد و مظلوم و بیحرف نگاهم کرد.
نیمنگاهی به دفتر و کتابهاش که روی میز ولو بود انداخت و اخمهام رو تدی هم کشیدم؛ دهنم رو باز کردم خواستم بهش بتوپم که صدای نیما مانعم شد.
- داشت درس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مبی
00واو نریمان چه ژزابه😐😍نمیدونم چرا بهش میگن بچه اونم از دستوراتشون اطاعت میکنه😐🙄😑