خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل
زمان ارسال : ۱۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
قصهی بودن من، قصهی تکراری بود؛ شب و روزم مثل آسمون رگباری بود.
من واسه خودم که زندگی نکردم هیچوقت؛ زندگی کردن من همیشه اجباری بود.
بغضی تو سینمه که بشکنه دریا میشم؛ این روزا بدجوری دارم تک و تنها میشم.
کاری با این دل بیچارهی م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
کاتریتا
40عالیه مرسی از نویسنده عزیز