تو را در خواب هایم دیدم به قلم فرگل حسینی
پارت هفده :
_پرورشگاه؟ اون وقت به چه دلیل؟
خودم متوجه نبودم که لحنم چقدر طلبکارانه وناخوشایند بود.
_بریم میفهمی؟ ضمنا اولا میرم مرکز خرید.
اصلا اسم پرورشگاه که می آمد روح وروان من بهم می ریخت. پرورشگاه مرا یاد بی پدر مادر بودن وبی ریشه بودنم می انداخت.
تماماشان تقلبی بودند، عمه، دایی، پدربزرگ، پدر ومادر.. یا حداقل هیچ وقت تلاش نکردند که تقلبی نباشند.
خودشان هم
مطالعهی این پارت حدودا ۲۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرگل حسینی | نویسنده رمان
گفتم که یزدانمون ماهه❤
۱۲ ماه پیشپارسا
00عالی
۱ سال پیشمهناز
00تا اینجا خوندم عالیه ممنون از نویسنده عزیز
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
خوشحالم که به دلت نشسته مهناز عزیزم😍
۱ سال پیشاعظم
00واقعا خیلی دلم برای نیکان میسوزه بیچاره خیلی سختی کشیده ولی بازم هنوز بهش تهمت میزنن
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
آره خیلی سختی کشیده ولی کی بهش تهمت زده؟
۱ سال پیشMahi
00من دوست دارم قلمتو و سعی میکنم دنبال کنم 🤍🌱
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ممنون عزیزممم❤️
۱ سال پیشMahi
00من دوست دارم قلمتو و سعی میکنم دنبال کنم 🤍🌱
۱ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ممنون عزیزممم
۱ سال پیششفق
00یعنی جاوید هم به نیک علاقه مند هست؟؟؟
۱ سال پیشنویسنده رمان
00غیرممکن نیست، شاید دوسش داره
۱ سال پیشافسانه بانو
00ستاره خواهر یزدانه از یه مادر دیگس فکرکنم 🙂بعدش اصلا از جاوید خوشم نمیاد😡😡خیلی پارت خوبی بود دوست داشتم❤️ 🔥❤️ 🔥❤️ 🔥
۱ سال پیشپرنیا
00چقد خوبه ماهم بعضی وقتا بتونیم بدون هیچ بزرگنمایی برای این بچه ها کاری بکنیم... مرسی نویسنده جون تلنگر خوبی بود 😥🙏🙏
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
فدای شما پرنیا عزیز😍🥺
۲ سال پیشزهرا
11من از یزدان خوشم آمده اما شخصیت نیکان برام جالب نیست نیدونم از چیه جاوید خوشش آمده
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دقیقا از چیش خوشش آمده،شاید بخاطر اینکه باهاش خوب رفتار میکنه😂 حالا چرا از نیکان بدت میاد؟
۲ سال پیش:)
10نیکان بخاطر سختی و کمبود های زندگیش تروما و طرحواره های بچگی زیادی داره که یه سریاش رو فقط با محبت پر میشه طبیعی که به اولین کسی کمی بهش محبت کنه حالا چه واقعی چه غیر واقعی دل ببنده
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دقیقا الان همه از نیکان انتظار دارن که دو روزه جاوید رو فراموش کنه و به یزدان علاقه مند بشه،درصورتی که نمیشه
۲ سال پیش:)
00نویسنده عزیز خداقوت موضوع داستان جدید و جذابه و قلم شما و سیر داستان زیباست، شخصیت سازی و طرز فکر نیکان رو دوست دارم فقط دیالوگ ها نیاز به کار بیشتری داره تا داستان پخته تر بشه❤
۲ سال پیشtarane
40اه جای حساسی تموم شد خیلی خوبه رمانتو دوس دارم واقعا ولی لطفا اینجا هم عکس شخصیتاشونو بزار الان ماهایی ک اینستا نداریم چ کنیم؟
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
چشم❤️
۲ سال پیشمهدخت
00رمان جالبیه،عاشق چیه جاوید شده دقیقااا؟؟؟؟
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ماهم نمیدونیم😂
۲ سال پیشالناز
00قلمت خوب نویسنده جون همینجور ادامه بده واینکه ممنون پارتا طولانی هس🌹🌹🌹🌹
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
ممنون الناز عزیز بابت لطفت🔥❤️
۲ سال پیشسارای
00سلام ، برام یه سوال پیش اومد مگه زن یزدان طلاق نگرفته؟ چرا گفتی مادرو همسر یزدان؟🤔🤔یامن بد متوجه شدم که همسریزدان طلاق گرفته
۲ سال پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
بله طلاق گرفتن،واز این جریان ما و یزدان خبر داریم ولی نیکان خبر نداره فکر میکنه خواهر یزدان همسرش هست
۲ سال پیش
Zarnaz
00چقدر قشنگ که رفتم برای بچه ها چی خریدن😍😍و از مامان جاوید بدم این کار رو با نیکان عزیزم کرد😠🤬