پارت هجده

زمان ارسال : ۴۴۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 42 دقیقه


****

ماه منیر چاقو به دست جلو آمد، قصدش را نمی دانستم. اما صورتش، صورتش یک جور بدجنس به نظر می رسید.
کمی عقب رفتم، پشت پایم به پله برخورد کرد ودردی درپایم پیچید.
بیخیال دردم شدم وبابی رحمی تمام بدون توجه به سوزش پایم جلو تر رفتم.
ماه منیر توی چشم هایم زل زد وچاقو را مقابل صورتش گرفتم.
اواگر الان میتوانست، کلمه باشد، قطعا این سه کلمه تعریفی خوبی برایش بود.
تر


جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 00

    عالی عالی مرسی فرگل جونم ❤️اون جایی که جاوید گردن بنده رو درست کرد بهش داد کلی خوشحال شدم😍از ماه منیره بدم میاد چقدر نیکان و ازیت میکنه 😠راستی دلم برای هوشنگ خیلی میسوزه بیچاره 😪❤️

    ۹ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ماه منیرو که من ازش متنفرر بودمم یعنییی🥴

    ۹ ماه پیش
  • قنبرنسا

    00

    عالی بود

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم😍

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    00

    عکس نیکان خیلی خوشگل

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    آره خوشگله

    ۱ سال پیش
  • mobina

    00

    تروخدا دیر ب دیرپارت نذار هیجانش میر

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    چشم پارت گذاریم واقعا روی نظمه

    ۱ سال پیش
  • مهیا

    00

    فرگل خانم چقدکار خوبی کردی که عکس شخصیتارو گذاشتی و چقد خوبه که عکسا دور از واقعیت نیستن ی زیبایی ساده و دلنشین🙈❤

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    خواهش میکنم مهیای عزیزم❤️

    ۱ سال پیش
  • آزاده دریکوندی

    ۲۷ ساله 00

    چرا یزدان نبودش🤧 گفتی اعصاب خوردی داره و یزدان دوستان یواش حرص بخورن... به ماه منیر که رسید گفتم ای وای نکنه طرف یزدانه؟؟؟خداروشکر نبود.. خدا بهت رحم کرد فرگل. خدا تو رو دوباره به زندگی برگردوند😂

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    واسه اینکه یزدانش کم بود گفتم دیگه😍🥺

    ۱ سال پیش
  • آزاده دریکوندی

    ۲۷ ساله 00

    فرگل اطلاعیه گفتی پارت اعصاب خوردی داره و یزدان دوستان یواش تر حرص بخورید... ولی یزدان که اصلا توی این پارت نبود. من از اول تا آخر استرس یزدان رو کشیدم ببینم چه خبره این پارت ولی نبودش که🤧

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    چون این پارت جاوید زیاد داشت😅❤️

    ۱ سال پیش
  • امنه

    ۲۷ ساله 10

    عالی بود مرسی. کاش هیچ وقت چیزی ب اسم خیانت وجود نداشت. 😔😔 چ مرد چ زن اگه بهش خیانت بشه داغون میشن. من روزی هزار بار ارزوی مردن میکنم. خیلی خستم از زندگی

    ۱ سال پیش
  • نویسنده رمان

    00

    آمنه عزیزمم چقدر ناراحت شدم برات، از خدا میخوام که بهترین ها نصیب قلب پاکت بشه، واینکه ناراحت نباش ادامه بده وقوی باش، بله خیانت بده وخیانتکار آخرش عاقبت خوبی نخواهد داشت مطمئن باش

    ۱ سال پیش
  • سارا

    10

    سلام ،این روزاهاهم میگذره غضه نخور

    ۱ سال پیش
  • مهدخت

    10

    عالی خیلی خوبه لعنت ب ماه منیر

    ۱ سال پیش
  • پرنیا

    ۲۹ ساله 40

    خسته نباشید میگم بهتون و اینه نمیدونم چرا حس میکنم ی نسبت خونی بین منوچهر خان و نیکان باشه 🤔🤔🤔

    ۱ سال پیش
  • آزاده دریکوندی

    ۲۷ ساله 00

    ببین می خوام این پارت رو بخونم... قبل از اینکه لود بشه چشمم خورد به اطلاعیه ات و یزدان!!!! دیگه خودت می دونی... نیاز به گفتنش نیست

    ۱ سال پیش
  • نرگس

    10

    نویسنده جون خیلی ممنون از رمان خوبت خیلی دلممی خواهد ماه منیر بن سزای کارش برسه اقاجون بهفم چه تروسی داره

    ۱ سال پیش
  • ثنا بانو

    ۳۰ ساله 10

    هوشنگ بیچاره😔😔🥺🥺

    ۱ سال پیش
  • الهام

    ۳۰ ساله 10

    این رمان زیبا و قشنگ هستش ممنون از نویسنده

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    10

    عالیه واقعاعالیه واینکهدچراازمردتوکارگاه ترسیدنیکان

    ۱ سال پیش
  • نویسنده رمان

    10

    نترسید که، فقط چون حالش بد شده بود واون دیدیش معذب شذ.

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.