پارت صد و بیست و هفتم

زمان ارسال : ۴۲۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه


با تعجب سرجام برگشتم و فقط نگاهش کردم که اخم ریزی روی پیشونی‌اش نشوند و با صدایی که توش بغض بی‌داد می‌کرد گفت: من تنهایی می‌ترسم.
اینا رو داشت به من می‌گفت یا خواب می‌دید؟
- مامان...
خواب بود، خواب خواب بود. داشت خواب مامانش رو می‌دید؟ چرا ازش می‌خواست تنهاش نذاره؟
یاد حرفی که آیاز بهم زده بود افتادم "مامانم اینجا خودکشی کرده...به خاطر من نه، به خاطر آیدین."
صدا

4282
1,380,953 تعداد بازدید
2,259 تعداد نظر
166 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ناردین زد

    00

    عالی

    ۱ سال پیش
  • هانی

    00

    خوبه

    ۱ سال پیش
  • ناردین زد

    00

    حرفتم نداره

    ۱ سال پیش
  • ستاره

    00

    یاشار خیلی حرصی و کاربلده

    ۱ سال پیش
  • مریم

    00

    خیلی خیلی قشنگ بود دستت درد نکنه نویسنده عزیز

    ۱ سال پیش
  • آیلین

    00

    عالی بود مثل تمام رمان های دیگه

    ۱ سال پیش
  • ps

    00

    رمان جالبی است

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید