پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت بیست و ششم :
موهایم را از ریشه کشید و سرم را به زور بالا آورد
به چشمان آتشینش زل زدم..
از پشت سرش، دکتر را دیدم که دستمالی را زیر بینی خون زده اش گرفته و به سمتمان میامد.
گور خودم را کنده بودم.
صدای ادمین ،حواسم را معطوف خودش کرد
هنوز هم داشت تار به تار موهایم را میان مشتش میکشید
_فکر کردی میتونی درا رو باز کنی و اونم بیاد نجاتت بده!؟
دکتر نزدیک تر شد…
_ولی درا که باز شدن، ما
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۰۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Setayesh
00زبونم قاصره در برابر استعدادت
۲ ماه پیشالهه
10شت
۶ ماه پیشفرناز هاشمی
20خیلی خفنه عالیهه
۱ سال پیشیکتا
۱۹ ساله 10خزانم کردی بانو با این قلم جادویی
۱ سال پیششیدا
10صحبتی ندارم چون اپلاسیون شدم
۱ سال پیشZahra
20اوکی یک ربععع مونده تا پارت جدید و من دیگه طاقت ندارم🥲🥲❤️
۱ سال پیشنازنین
۹۸ ساله 20مشتاقانه منتظر اومدن پارتم تا دیگه ایندفعه استخونامم بریزه:)
۱ سال پیشاتنا
۱۸ ساله 20منی ک مغزم از شدت شک هنگه و نمیتونم نظرمو بگم
۱ سال پیشسارا
۱۷ ساله 10خب الان واقعا فک میکنی با کارایی که کردی من میتونم چیزی بگم قطعا نه😼💙
۱ سال پیشنرگس
10خداای من مرجان چرا اینقد کوتاه قلبم تو دهنم میزنه لامروت
۱ سال پیشآوا
10پشمااام البته دیگه پشمی ندارم خداروشکر
۱ سال پیشMania
10با این پارت پشمام و برگام رو چه عرض کنم موهای سرمم ریختتتتتت
۱ سال پیشHelen
20پشمااااااام ترین.ولی حقمووووون این پارت کوتاه نبود من***شدم از کنجکاوی حالا چجورییی صبر کنمممم ودففففففف
۱ سال پیشتارا
20وای وای دهنش شوکر زد؟ نمیتونم بگم پشمام چون با این پارت همش ریخت ، مرجان چیکار می کنی با ما ...
۱ سال پیش
مرضیه
۲۶ ساله 60واقعا کنجکاوم قیافه خودتو موقع نوشتن اینا ببینم..ببینم همونطور که قیافه و ضربان قلب ما شبیه سکته ایا میشه،قیافه خودت تغیری میکنه یاعین رستاک بی حرکت میمونی😐