پارت صد و شصت و یکم

زمان ارسال : ۴۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

***

با قدم‌هایی محکم و استوار، دست‌هایش را پشت کمرش به یکدیگر رساند و جلوی ورودی انبار ایستاد. جاده‌ی تاریک پشت سرش را از نظر گذراند و به نوچه‌اش که کنارش ایستاده بود، اشاره‌ای زد. لازم نبود چیزی بگوید؛ نوچه‌‌اش با حرکات چشم او هم همه چیز را م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید