ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت هفده
زمان ارسال : ۴۵۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
صندلیش به طرفم میچرخه و شرمنده و ترسیده چشم ازم میگیره:
-مجبورم ماهی...
جلوی پاش زانو میزنم و دستهام رو روی پاهاش قرار میدم:
-اصلا شبیه آداش خان نیستی.
مردمک بین چشمهای شرمزدهش به گردش در میارم:
-روز اول بودی، الان نیستی. نسبتت باهاش چیه؟
قطره اشکی روی گونهش رو تر میکنه. لب میزنه:
-خواهرشم...
***
چمدون
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
امروزم میذارم خوشگلم
۱ سال پیشنرگسی
00امیدوارم هرچه زودتر به قسمت اصلیش برسیم،رمان فوق العاده جذاب و هیجانیه😍
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربون چشمات دخترررررر
۱ سال پیشآرامش
00اولا چقدر دلم برای ماه و پناه تنگ شده بود 🥺😥😢هی وای بیچاره ماهرخ،چقدر این دنیا کثیف و نامرده هی😢😥 آداش..😡 این داستان سر دراز داره فکر نکنم حالا حالا ها سامیار ماهرخو پیدا کنه😢 مرسی نازنین جون❤️
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
زیاد منتظرتون نمیذارم🥲
۱ سال پیشالی
۳۵ ساله 00عالی مثل همیشه خسته نباشی نویسنده جان
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
فدای شماااااا
۱ سال پیشسارا
00سلام چرااین دختر بدبخته اخه،نازنین جون بلای هم مونده که سر این دختر بیاد،چرادنیای ما اینجوریه، کثافت ولجن کشیدن ادمای مثل اداش،
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
دنیای نا عادلیه متاسفانه😩
۱ سال پیشفربد
00قلم جذاب و طلایی دارید، کارت بیست ادامه بده............
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربون شما😍
۱ سال پیشیلدا
00قلم خیلی عالی دارین ❤️من دارم میمیرم از کنجکاوی خواااهش میکنم یه کلمه بگید امیدی هست ماهی به سامیار برسه یا نه😶 🌫️🙏
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
الهی قربونت برم منننن😍بگم اسپویل میشه که🥺
۱ سال پیشاسرا
00اداش ادااااااااش فقط الان اسمش اداداش یاشیدا بجای برداربزرگ مبگیه اداش🤔
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
آداش اسمه
۱ سال پیش
حنانه
۲۵ ساله 00ممنون ازت رمانت و قلمت فوق العادست ... پارت جدید کی میاد اخه الان دیگ ساعتم نداره ک