پارت یازده

زمان ارسال : ۴۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه


ماه منیر گفت:
_آره ، رنگش صورتش مثل گچ دیوار شده.البته بچست ممکن بعضی از صورت ها براش عجیب باشن.

نگاهی به او انداختم، در دلش جشن عروسی به پا بود. نگاهم را به زمین دوختم، جایی درست کنار خرده شیشه های لیوان، تیکه های خودم را دیدم.
هر تیکه ای هزار تیکه شده بود. دستی تیکه های خرده شده لیوان را بلند کرد، میز را به طرف دیگری هدایت کرد وبا طی وخاک انداز تمام خرده شیشه هارا جمع


جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان جاوید در رمان تو را در خواب هایم دیدم دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • صدف

    00

    نیکان چقدبدشانس غصه م گرفت

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    اره خیلی بدشانسه

    ۱ سال پیش
  • ریحان

    00

    وای عالییی❤

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ممنون💚

    ۱ سال پیش
  • آنا

    11

    مرسی نویسنده پارت قشنگی بود. خسته نباشی❤️❤️❤️

    ۱ سال پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ممنون از تویی که خوندی🤩

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.