سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت سی و ششم :
کلهی سحر با صدای دینگدینگ رو اعصاب گوشیم از خواب بیدار شدم.
ترانه بود. از نماز صبح تا اون لحظه ول کن منه بدبخت نبود و داشت با حرفای خاک بر سری پدر منو درمیآورد. دیشب کم دم گوشم حرفای مثبت هجده زده بود، حالا هم دست از سر کچل من نمیداشت!
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ayli
00داداشم فقط یکم دختر بازه وگرنه مرد زندگی فقط خود ه جان من برای مهرداد یه دختر خوشگل موشگل جور کن گناه داره دلم به ترانه خوش بود که اونم رفته با یه پیرک 😂💔فدات شم❤️😘