سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و هشتم
زمان ارسال : ۲۷۸ روز پیش
اشارهای به خودم کردم.
- به وجودم!
سر جاش جابه جا شد.
- وجودت چی داره؟
دستی توی موهام کشیدم.
با چشمهای خمار و مغرور بهش خیره شدم.
- زیبایی...
روبه بابا کرد.
- توی این زیبایی میبینی؟
با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهدیه
00جای محمد بودم میرفتم یه تست دی ان ای میدادم از اون یزدان و هانا عجیب غریب بعید نیست بچشون رو اشتباهی بردارن بیارن