خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۱۳۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
طول حیاط را دوان دوان طی کرد؛ با نزدیک شدنش به در سالن، صدای داد و فریاد به گوشش رسید. بیهیچ فکری و هراسناک دستگیره را فشرد. به محض ورودش، تیزی چاقو را مقابل صورتش دید؛ صدای برزو کنار گوشش بلند شد:
- تکون نخور، وگرنه خط خطیت میکنم.
ح ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هستی
70ایول هوورااا😄😄😄😂خیلی خوب شد توروخدا پارت بعدی رو طولانی بزار نگار جون❤️❤️🤩🤩🤩