پارت ششم

زمان ارسال : ۴۹۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

سلول به سلول بدنم می‌لرزه و عضله‌ی زبونم رو قادر به تکون دادن نیستم. نگاهم رو به مردی می‌دوزم که به ستونِ وسط خونه تکیه داده و با کفش‌های چرم و مشکی رنگ و گرون قیمتش، روی بالشتِ مخصوص نواب ایستاده. چشم‌های مرموز و سردش رو به مردمک‌های لرزونم سوق می‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.