پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۲۸۸ روز پیش

ننه جون سرش رو داد عقب اما عمو همش داشت می‌لرزوندش.

اونم جوری که انگار زلزله اومده عینکش رو محکم چسبیده بود نیفته.

عمو بالاخره بی‌خیالش شد...

یه‌ نگاه به ما که دهنمون باز مونده بود انداخت.

دستش رو جلوی دهنم شبیه لوله کرد.< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید