پارت پانزده

زمان ارسال : ۱۳۰۷ روز پیش

عسل با پاهای لرزان و سست، قدم به قدم عقب‌تر می‌رفت و کیوان جلوتر می‌آمد. از بین دندان‌های به هم قفل شده‌اش غرید:
- چه غلطی کردی تو عسل؟ چه مرگت بود که رفتی سمت این قرصای لعنتی؟! احمق می‌دونی ترامادول باهات چکار می‌کنه؟!
اشک‌های عسل گونه‌هایش را خیس کرده بود و پشتش را
1393
277,466 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • *دلارام *

    70

    برادر عسلم ک نامزد داره برادر نسیمم ک عاشق کسیه پس کی میاد سمت این چهار نقش اول؟

    ۴ سال پیش
  • السا

    ۱۲ ساله 00

    چمی دونم ولاه

    ۳ سال پیش
  • رویا

    120

    نچ چی میشد این داداشا تو واقعیت هم وجود داشتن منو داداشم هر روز جنگ و دعوا داریم 😐

    ۴ سال پیش
  • شاهدخت

    ۱۷ ساله 00

    من دارم😍😍 عاشق داداشمم ، دنیامه، حاضرم جونومو بهش،بدم تمام وجودمه من خیلے خوشبختم چون داداش،نیما رو دارم😌😍

    ۳ سال پیش
  • *^*^*

    ۱۶ ساله 80

    خدا همچنین برادر هایی رو نصیب همه کنه داشت بدبخت میشد بیچاره😔😔 آفرین به کیوان درود برتو باد کیوان👌👌👌🤣🤣🤣🤣

    ۴ سال پیش
  • Sahar

    ۱۵ ساله 20

    بیچاره بهزاد 😔😔😔

    ۴ سال پیش
  • عسل

    ۱۵ ساله 130

    وای دم کامی گرم👍 بهزاد فهمید عسل جن احضار کرده اینجوری شد وای به حال اینکه بفهمه قرص هم میخورده😹🙄

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید