پارت نوزده

زمان ارسال : ۴۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

از جایی که من ایستاده بودم به بچه‌ها دید نداشت، تنها چیزی که می‌دیدم سرشون بود. جدا از اون، هیچ صدایی هم ازشون درنمیومد.

خب شما که همش درحال فک زدنین الانم حرف بزنین دیگه!

اون سکوت بیشتر منو می‌ترسوند. مونده بودم میلاد چرا انقدر خونسرد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.