پارت صد و پنجاه

زمان ارسال : ۴۶۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

توماس با لبخندی که می‌گفت «آره، تو راست میگی!» سری تکان داد و به دیوارهای بلند و شاخ و برگ یخ زده‌ی درختان زل زد. ساتی منتظر ماند و با فشردن دست‌هایش به یکدیگر، نگاه دلتنگش را به رو به رو دوخت. هرچند واقعا نمی‌خواست باور کند که عاشق ترور شده است! هرچ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید