زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هفتاد و ششم
زمان ارسال : ۴۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
چهارشنبه پنجم فروردین ماه سال:
" 1411 ه. ق. "
راوی#
رخشا ایستاده در آغوش مرد خود با لبخندی دلنشین آماده استقبال از برادر و دوستانش است.
آرمان لجامگسیخته خود را در آغوش سام پرت میکند.
سام خشمگین قبل از پرس شدن رخشا میان آن دو کمر او را گرفته و رخشا را در آغوش میکشد و در مقابل دستان آرمان با حرکتی کنار کشیده.
آرمان با عربدهای گوشخراش با دیوار پشتشان بر
هانیه
20قشنگ بود :)