پارت سیزده

زمان ارسال : ۱۳۰۹ روز پیش

جمال کمی فکر کرد و سر جنباند. باشه‌ای زیر لب گفت و هردو سمت بهزاد برگشتند. دکتر، منتظر نگاهشان می‌کرد که جمال گفت:
- والا فقط قضیه‌ی بدهی نیست، ما می‌خوایم مهدخت سروسامون بگیره.
بهزاد پوزخندی زد و لب به کنایه باز کرد:
- سروسامون؟! با مردی که همسن پدرشه؟
مائده با
1393
277,457 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Moonligt

    00

    مائده کثافت. اینم از باباهه که حیفه بهش لقب پدر بدیم اینم از پریدخت و مهران که بگیم وجود نداشتن بهتر بود

    ۳ سال پیش
  • Samin

    00

    این وقعا چه جور پدری من نمیفهمم😭

    ۴ سال پیش
  • :(شایسته

    ۱۳ ساله 50

    خدا سایه ی این ماعده رو از سر اینا کم کنه زنه منحوس عقده ای 🙍🏻🙄😑

    ۴ سال پیش
  • شایسته

    ۱۳ ساله 30

    عالیه واقعا دخترا همینقدر بدبختن مخصوصا تو قشر پایین جامعه ک خیلی بدترع

    ۴ سال پیش
  • *دلارام *

    30

    مائده خیلی وحشتناکی ادم ندیدم ب پستیه تد

    ۴ سال پیش
  • Sahar

    ۱۵ ساله 120

    فک کنم فرار کنه یعنی کاش فرار کنه این مائده چه عوضی😠😠😠😠😠

    ۴ سال پیش
  • حاتم

    40

    بابا سحر جان مواظب دندونات باش مائده ارزششو نداره خدایی

    ۴ سال پیش
  • ...

    30

    این پارت چه مسخره بود هیچی نداشت😐

    ۴ سال پیش
  • دخی بی اعصاب

    ۱۱ ساله 20

    اه اه چرا انقدر زود تموم شد

    ۴ سال پیش
  • رمان خون

    30

    وای دلم برا مهدخت سوخید گناه داره ها☹

    ۴ سال پیش
  • آرام

    30

    فکر کنم شد سه خط:-

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 20

    عالیییی ممنون😘😍💜فقط ای کاش عکس شخصیت ها هم بزارید😢☺

    ۴ سال پیش
  • zeynab

    ۱۴ ساله 50

    عالی بودش ممنون فقط پارت خیلی کمه لطفا بیشترش کنین❤😕

    ۴ سال پیش
  • ستایش

    60

    اه..این مائده چقد چندشه

    ۴ سال پیش
  • *^*^*

    100

    خدا کنه این مائده به غلط کردن بیفته من اون موقع جشن میگیرم🤗😀😀🎉🎉🎉

    ۴ سال پیش
  • عسل

    ۱۵ ساله 30

    خیلی کم بود🙄

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید