سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت شصت و دوم
زمان ارسال : ۳۲۵ روز پیش
دختری که اون رو روژا معرفی کرده بود جلو اومد.
- خب راه بیفتیم؟
ممد یه نگاه به ساعتش انداخت.
- وایسین قراره یکی از دوستام بیاد.
بعد برگشت به من نگاه کرد.
- تو با من میای دیگه، نه؟
مردد بودم.
از یه طرف د ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آرش
00چرا پارت جدید نمیاد