متانویا (رز سفید) به قلم نازنین مرادخانلو
پارت سوم
زمان ارسال : ۵۶۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
مردمکهاش رو به صورت آویزونم سوق میده:
-مرتیکه زردانبو بهت گفت؟
سری به نشونه تایید تکون میدم و تودهی سنگین توی گلوم رو قورت میدم. انگار یه سنگ بزرگ روی شونههام آوار شده و زیر بار این حرف له شدم و دارم جون میدم.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
روژین
00منم تازه شروع کردم بنظرم ارزش خوندن و وقت گذاشتن داره داستانش جالبه شبیه فیلم گناه فرشتس دستت درد نکنه نازنین خانم🥰