زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت پنجاه :
آرمان لب گزید و منو کشید طرفی دورتر از بقیه:
- رخشا چرا دری وری میگی؟
- بهم دروغ گفتین آرمان. همتون میدونین شاهین سامه.
جا خورد.
پلک بست و دستی به صورتش کشید.
رنجیده زمزمه کردم:
- دو روزه که فکر میکنم آرمان؛ سام داره ازم فرار میکنه. جوری وانمود میکنه اون دوسال از وقتی آشنا شدیم تا آخرش هیچوقت اتفاق نیافتاده. آرمان دیگه نمیخوام تحمل کنم. ازش متنفرم من و بازی
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۶۳۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
بهار
00خدا نکنه عزیزم 😄😄
۲ سال پیشآسمان
20این وسط دلم به حال آرمان میسوزه
۲ سال پیشمریم
00یعنی من الان پارت 50روخوندم باز باید وایسم تا فردا ک پارت بعدی بارگذاری بشه یا تمام شده ای بابا این جوری ک خیلی داغونه مخت رگ ب ب رگ میشه😡
۲ سال پیشمبینا
00مسخره اما جالب!
۲ سال پیشavin
10این جوری روزی یه پارت برا رمان ب این جذابی عذابه دلم برا کل کل سام و رخشا تنگ شده =( کی ب قضیه بقیه کاپلا می رسیم مثل محمد و آوا و فرید و دریا و..
۲ سال پیشهما
40جون من یکم دیرتر میذاشتین😒ولی مثل همیشه عالی غد و لجباز و یه دنده و سرد و خشک ولی همراه با یک عشق ارزشمند پنهونی بهترین چیزی که میشه باشه🖤🖤 فقط بگم تهش تلخ تموم شه خودکشی میکنم💔🙃
۲ سال پیشسمیرا
60برگشتیم دوباره سرپله اول😅دوباره سام سنگیو رخشامظلوم
۲ سال پیش
ایش
30روی گبرم بنویسید.علت مرگ: ساااام