پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۳۸۰ روز پیش

- می‌ترسم کر بشم با صدای قدم‌هات!

- احتمالش هست.

بعد هم خودش توی فکر رفت و لبخند‌های ملیحی روی لبش اومد.

- من دیگه باید برم.

- می‌رسونمت.

سری به نشونه نه تکون دادم.

- مرسی، خودم بر می‌گردم.

اصراری نکرد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید