پارت نوزده :

پسری کنارش بود.

چشم چرخوندم... یه مرد بور با لبخندی بی‌صدا داشت با من صحبت می‌کرد. یه دختر با چهره‌ای محو نزدیک شد و اون مرد و با خودش برد.

با مشت‌های گره شده از جام بلند شدم و روبه‌روی اونا ایستادم.

حرکت کردم. یه فضای تاریک و هم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.