پارت شانزده :

- فعلا بیشتر داره اذیت می‌شه. سام انصاف داشته باش من... .

با باز شدن مجدد در اتاق جفتمون خفه شدیم و برگشتیم سمت در.

شبنم نگاه عصبیشو اول روی داداشش و بعد سمت من سوق داد:

- خیلی‌خب متوجه شدم آقایون؛ لزومی نداره در و همسایه‌هارو خب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.