زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت شانزده :
- فعلا بیشتر داره اذیت میشه. سام انصاف داشته باش من... .
با باز شدن مجدد در اتاق جفتمون خفه شدیم و برگشتیم سمت در.
شبنم نگاه عصبیشو اول روی داداشش و بعد سمت من سوق داد:
- خیلیخب متوجه شدم آقایون؛ لزومی نداره در و همسایههارو خب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
عطیه
00سلام و خسته نباشید خدمت شما نویسنده ی این رمان خواستم تشکر کنم بابت این رمان بسیار قشنگتون واقعا کیف میکنم از خوندنش امیدوارم که پایانشم قشنگ باشه موفق باشید