پارت چهارده :

زیرلب گفتم:

- حق داری؛ پنج‌سال گذشته! به هرحال من دارم می‌رم. تو هم برو خونه. امروز نمی‌تونیم حرکتی بزنیم.

پرونده رو از رو میز چنگ زد:

- بارون واسه کار بدبیاری آورده؛ ولی به نظرم واسه تجدید دیدار پنج ساله‌ای تو کافه جالبه!
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.