پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۴۰۳ روز پیش

- چرا اون وقت؟

اخمی کرد.

- زن عموت اژدها هم باشه تو باید آتیشش و با جون و دل پذیرا باشی!

نفس عمیقی کشیدم.

- این اژدها سه ساله خون من و کرده تو شیشه، حالا بیارش تو خونواده... منم تا آخر عمر حرص بودنش و بخورم.

ننه جون ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید