زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت هشتم
زمان ارسال : ۶۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
کتمو در آوردم و یه بلوز پاییزه از تو کمد بیرون کشیدم.
اومدم کمد و ببندم... که یه لحظه تکه شاخهای گوشه کمد تو لیوان استوانهای نظرمو جلب کردم.
زل زدم بهش. این شاخه رو من از یه درخت برداشتم.
دردمند دست بردم و اون رو چنگ زدم.
فقط با حس لمس کردنش موجی عظیم از دلتنگیای طاقتفرسا قلبم رو تیربارون کرد.
صورتم خیس شد و حتی سعی نکردم جلوش رو بگیرم.
این شاخه از درخت خونهایه ک
ااااا
00عالی