پارت صد و نود و سوم

زمان ارسال : ۴۱۸ روز پیش

طول کشید تا به خودش بیاید.
- یعنی چی؟ مگه اونا، مگه نمرده بودن؟
ایوان بدون آن که نگاهش را از خیابان بگیرد گفت: نه! وقتی که گفتی نمی‌دونم خانواده‌م زندن یا نه، من اون پرورشگاه رو پیدا کردم و تحقیق کردم... پدر و مادر خیلی از اون بچه‌ها زنده‌ن و با پولی که پدر و مادرشون برای نگه‌داری ازشون می‌دن، توی پرورشگاه موندن.
باور این‌ها برای آنابت سخت بود.
چرا باید پدر و مادرش با وجود

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید