طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۳۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
زنگ تفریح بود و حیاط مدرسه پر از هیاهوی دخترها، همهمهای به پا بود. نسیم برخلاف رفتار پر از شر و شوری که در منزل با نوید و ناصر داشت در محیط مدرسه کاملا آرام و منزوی بود. کلاس خالی بود و نسیم لبهی پنجره نشسته بود. از پنجره حیاط را تماشا میکرد که پریدخت با دو ساندویچ وارد کلاس ش
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
fatemeh
10عاقا یه سوال پس پسری ک مهدخت قراره عاشقش بشه کجاست؟ 😐
۴ سال پیشتی تی
70عالیی بود ولی دلم به حال مهدخت سوخت ای کاش فرار کنه
۴ سال پیششاهدخت
۱۷ ساله 40با فرار کردن هیچی درست نمیشه بلکه بیشتر ابروت میره و ابیشتر از قبل انگشت نمای مردم میشی و قبل از اینکه بزارن مردم حرفی بزنن خانوادت خودشون حرف میزارن تو دهنشون قشنگم😊
۴ سال پیشZarnaz
۱۷ ساله 100عالییییی مرسییی 😍💜فقط کاشکی عکسم داشت😢😢
۴ سال پیشهستی
60کثافت ماعده اه اه
۴ سال پیشنیایش
70کاشکی میتونستم این مائده رو پیدا کنم خفش کنم😡😐
۴ سال پیش*دلارام *
170در حال حاضر نفرت انگیز ترین فرد رو ازم بخوان نام ببرم اسم مائده رو میبرم زنی ک به شدت چندش و بدون شعوره و... دلم براماهدخت میسوزه وحس میکنم پریدخت با این سبک زندگیش آخر داستان پایانش تلخ باشه
۴ سال پیشدریا
160ایشالا گودرز سکته کنه بمیره مهدخت راحت شه
۴ سال پیشجوجو
180مائده ی عوضی آشغال ایشالا با دستا خودم کفنت کنم به حق علی
۴ سال پیشارام
150زنیکه خاک بر سر
۴ سال پیشعسل
۱۵ ساله 110اخ که دلم واس مهدخت کباب شد اخی 😢دلم ریش شد براش😭
۴ سال پیشحوریا
151ب نظرم پریدخت عاشق نوید میشه😉حالا بادا بادا مبارک باد ایشاا...مبارک بادا😇
۴ سال پیش?
90ای ایشالا خودم***کنم مائده😡😡
۴ سال پیششکیبا
200جاننننن! اولین نظر...هر کاری کنی نامادری نامادریه و هیچ***مثل مادر خود ادم نمیشه...بیچاره مهدخت😢
۴ سال پیش
مینا
۲۰ ساله 00طفلکی مهدخت/: