پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۴۴۵ روز پیش

نیهان یکی محکم توی پیشونیش کوبید.

می‌دونستم از این جمله به شدت بدش میاد.

نگاه همه روش نشست.

اونم ناچار آروم وارد دفتر شد و لبخند اجباری به همه‌شون زد.

- اینم نیهان جانم، هر گندکاری بگید تو زندگیش کرده، دختر به شدت باهوشی ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید