سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت نوزده
زمان ارسال : ۶۴۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
فاطمه که کاملا دور شد، شیشه رو بالا کشیدم و قری به گردنم دادم.
- دیگه پیدات کردم!
نیان و نیهان همزمان گفتن: عمو!
برگشتم و یه نگاه تند به نیان انداختم.
- نیهان حق اعتراض داره اما تویی که هنوز دهنت بوی شیر میده و رفتی تو یه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
*
00رمان باحالیه