پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۴۴۵ روز پیش

کنار المیرا غذا میخورمو و حسابی باهم به همه چیز میخندیمو قهقهه میزنیم .
فرهاد کنار در تراس میاد و با دیدن الی میگه :به به از این طرفا المیرا خانوم
الی بامزه سرشو میندازه پایین و میگه :
_مزاحم شدیم دیگه امروز
فرهاد زبونشو به علامت اینکه زشته گاز میگیره و میگه:نفرم

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

462
279,519 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    10

    البته من هم اشتباه نوشتم🤭

    ۱ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    😂😂😂شرمنده دخترا من چون درگیرم تند تند مینویسم میزارم تو برنامه .به بزرگی خودتون ببخشید غلط املایی ها رو

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    10

    بیلیط نه بیلیت وعالیه خانم سیاوشی

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید