پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۴۶۲ روز پیش

- سلام، خسته‌نباشی!

کاپشن‌اش را روی جالباسی کنار در آویزان کرد. در این مدت لاغرتر شده بود. ریش‌ و سبیلش بلند شده بود و دیگر مثل قبل، لبخند روی لب نداشت.

- سلام، سلامت‌باشی.

نگاهم نکرد و سمت توالت رفت. دیدن چهره‌ی اندوهگین‌اش، بر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید